عکس نوشته bad boy سری جدید عکس نوشته پسر بد با شما هستیم امیدوارم از این سری عکس نوشته های پسر بد یا همان bad boy خوشتان بیاد
عکس نوشته bad boy
ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود
دربند نگاه او گرفتار نبود
من عاشق و او زعشق من بیخبر است
ای کاش دل و دلبرو دلدار نبود….
آخرش نفهمیدم اینجائی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من…
من که در این جمع گذشتم از هرچه ارزوست
دست غم دیگر چه میخواهد از دل تنهای من؟
مطمئن باش و برو
ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست
و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی
به منو عشقی پاک
که پر از یاد تو بود
و خیالم میگفت
تا ابد مال تو بود
تو برو برو تا راحتتر
تکه های دل خود را ارام سر هم بند زنم!
این بار یا بمان و نرو .
یا برو ، نیا .
تا کی همیشه سست خداحافظی کنیم ؟
من خسته ام از این همه تکرار ِ یک مسیر ؛
اینک بمان درست خداحافظی کنیم .
می خواستم جواب سلام از تو بشنوم
حالا که میل ِتوست ؛
خداحافظی کنیم .
دیگه نیا
این یه خواهشه .
بودنت
بیشتر از اینکه آرومم کنه ؛ زجرم میده ،
وقتی فکر میکنم باز ، دوباره ، یه روزی میخوای بری و تنهام بذاری .
تو که نمی فهمی .
فقط دیگه هیچ وقت نیا …
به سلام ها دل نمی بندم،
از خداحافظی ها غمگین نمی شوم،
دیگر عادت کرده ام
به تکرار ِیکنواخت ِدوری و دوستی
خورشید و ماه !!!
عکس نوشته bad boy
باران می بارد .
با این دونفره بودن هوا ،
من ، تنها …تو ، تنها …
… آمــوختــه ام،
که دیگــر دلم برای “نبــودنـت” تنگ نشــــود…
راستی،
دروغ گفتن را نیز، خوب یاد گرفتـه ام…!
“حال مـــن خوب اســت” … خوبِ خوب …
عکس نوشته bad boy
باز باران!
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه
خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟
روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین
پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
بــاز بــــاران بــاز بــــاران
می خورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه ….
در احساسمان هر دم
خزانِ عشق را
به خزانِ پاییز
پیوند زدیم
و نفهمیدیم خزان پاییز
بابت عشق که بود.
کتاب گل ماهور – ناهید حکیمی
عکس نوشته bad boy
دلــــــــــــــــــت که شکست،
ســـــــــــــــرت را بگیر بـــــــــــــالا ..!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی ،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر….!
دیدی چه طور اسیر اون چشات شدم
دیوونه ی نگاهت و عاشق خنده هات شدم
کاش بدونی که من همش به یادتم
تو تک تک ثانیه ها و لحظه هام
برای دیدنت،در انتظارتم
عکس نوشته bad boy
دلم برای اون صدات
برای اون شیطونیات
برای رقصیدن برق اون نگات
برای لبخند قشنگ اون لبات
تنگ شده،کاش بیای پیشم
با رفتنت تنها میشم
کاش بدونی که بعد تو
من شریک غمها میشم
عکس نوشته bad boy
دوستان، شرح پریشانی من گوش کنید / داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید / گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟
سوختم، سوختم، این راز نهفتن تا کی؟
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم / ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه ی رویی بودیم / بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت / سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت / یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او / داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او / شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد؟