عکس پروفایل دخترونه سری جدید عکس پروفایل دختر را می توانید در این پست مشاهده کنید امیدوارم از این سری عکس پروفایل که مناسب برای پروفایل تلگرام و اینستا می باشد استفاده کنید و لذت ببرید
عکس پروفایل دخترونه
آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است
انصاف بده چه لایق آن دهن است
شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بینمکی ز شور بختی منست
عکس پروفایل دخترونه
آن خواجه که بار او همه قند تر است
از مستی خود ز قند خود بیخبر است
گفتم که ازین شکر نصیبم ندهی
نی گفت ندانست که آن نیشکر است
عکس پروفایل دخترونه
آن سایهی تو جایگه و خانهی ما است
وان زلف تو بند دل دیوانهی ما است
هر گوشه یکی شمع و دو سه پروانه است
اما نه چو شمع که پروانهی ما است
عکس پروفایل دخترونه
آن وقت که بحر کل شود ذات مرا
روشن گردد جمال ذرات مرا
زان میسوزم چو شمع تا در ره عشق
یک وقت شود جمله اوقات مرا
عکس پروفایل دخترونه
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خـدا مکن فراموش مرا
روز بزرگداشت مولوی گرامی باد
عکس پروفایل دخترونه
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
روز بزرگداشت مولوی گرامی باد
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
روز بزرگداشت مولوی گرامی باد
عکس پروفایل دخترونه
ای نرگس پر خواب ربودی خواب
وی لاله سیـراب ببردی آبم
ای سنبـل پرتاپ ز تو در تابم
ای گوهر کمیاب تو را کی یابم؟
روز بزرگداشت مولوی گرامی باد
صد نامه فرستادم
صد راه نشان دادم
یا راه نمی دانی
یا نامه نمی خوانی!
“مولوی“
عکس پروفایل دخترونه
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
به جز عشق به جز عشق دگر هیچ نکاریم
“مولوی“
عکس پروفایل دخترونه
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت
گفتم به تکلف دو سه روز بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت
روز بزرگداشت مولوی گرامی باد
عکس پروفایل دخترونه
هلـــه نومیـــد نباشی کـــه تـــو را یـــار بــراند
گـــرت امروز بـــراند نــه کـــه فـــردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کـــن آن جا
ز پس صبر تـــو را او به ســـر صـــدر نشاند
و اگــر بر تو ببندد همه رهها و گذرهــا
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند…
عکس پروفایل دخترونه
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قـــرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…
عکس پروفایل دخترونه
تا از تو جدا شده ست آغوش مــرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خـدا مکن فراموش مرا
عکس پروفایل دخترونه
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
عکس پروفایل دخترونه
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
عکس پروفایل دخترونه
ای نرگس پر خواب ربودی خواب
وی لاله سیـراب ببردی آبم
ای سنبـل پرتاپ ز تو در تابم
ای گوهر کمیاب تو را کی یابم؟
عکس پروفایل دخترونه
قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست
قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست
چندین چپ و راست بیخبر از چپ و راست
چنین من و ماست بیخبر از من و ما است
عکس پروفایل دخترونه
گر شرم همی از آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینهوار نیک و بد بنمائی
چون آینه روی آهنین باید داشت
عکس پروفایل دخترونه
گویند که عشق عاقبت تسکین است
اول شور است و عاقبت تمکین است
جانست ز آسیاش سنگ زیرین
این صورت بیقرار بالایین است
عکس پروفایل دخترونه
من محو خدایم و خدا آن منست
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم بشما
گویم که کسی هست که سلطان منست
عکس پروفایل دخترونه
هر ذره که در هوا و در هامونست
نیکو نگرش که همچو ما مجنونست
هر ذره اگر خوش است اگر محزونست
سرگشته خورشید خوش بیچونست
عکس پروفایل دخترونه
بیعشق نشاط و طرب افزون نشود
بیعشق وجود خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بیجنبش عشق در مکنون نشود
عکس پروفایل دخترونه
آنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
گبر ابدی باشد کو شاد نشد
از دعوت ذوالجلال و دیدار رسل
عکس پروفایل دخترونه
بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست
عکس پروفایل دخترونه
بیرون ز جهان و جان یکی دایهی ماست
دانستن او نه درخور پایهی ماست
در معرفتش همین قدر دانم
ما سایه اوئیم و جهان سایه ماست
عکس پروفایل دخترونه
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست
از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست
عکس پروفایل دخترونه
در دایرهی وجود موجود علیست
اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست
گر خانهی اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست
عکس پروفایل دخترونه
درویشی و عاشقی به هم سلطانیست
گنجست غم عشق ولی پنهانیست
ویران کردم بدست خود خانهی دل
چون دانستم که گنج در ویرانیست
عکس پروفایل دخترونه
از آتش عشق در جهان گرمیها
وز شیر جفاش در وفا نرمیها
زانماه که خورشید از او شرمندهست
بیشرم بود مرد چه بیشرمیها
عکس پروفایل دخترونه
از حال ندیده تیره ایامان را
از دور ندیده دوزخ آشامان را
دعوی چکنی عشق دلارامان را
با عشق چکار است نکونامان را
عکس پروفایل دخترونه
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت
گفتم به تکلف دو سه روز بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت
عکس پروفایل دخترونه
بر هر جائیکه سرنهم مسجود او است
در شش جهت و برون شش، معبود اوست
باغ و گل و بلبل و سماع و شاهد
این جمله بهانه و همه مقصود اوست
عکس پروفایل دخترونه
برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات
مانندهی حاجیان به کعبه و به عرفات
چه چسبیدی تو بر زمین چون گل تر
آخر حرکات شد کلید برکات
عکس پروفایل دخترونه
نگیر از این دل دیوانه،ابر و باران را
هوای تنگِ غروب و شبِ خیابان را
تو نیستی،غم پاییز را چه خواهم کرد
و بی پرندگیِ عصرهای آبان را
عکس پروفایل دخترونه
چند موی بلند
روی بالشم جا مانده است،
درست مثلِ
چند ترکش
در بدنِ
یک
سرباز
عکس پروفایل دخترونه
هنـوز غصه خود را به خنده پنهان کـن!
بخند! گرچه تو با خنده هم ،غم انگیزی
دیگه تخت فرمانروایی مهم نیست
خدایی نمیخوام،نه این تن بمیره
تفنگ دولول و مهماتش از من
یکی پاشه این قتلو گردن بگیره
بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم
پیچ حیران ز خم موی تو طراحی شد
پس عجب نیست اگر کشته فراوان دارد!!
دیگر به این نتیجه رسیدم جهنم است
خانه ، حیاط ، کوچه و هرجا تو نیستی
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
زیر باران دو نفر,کوچه،به هـــــــم خیره شدن
مــرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست
چمدان دست تو و
ترس به چشمان من است
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست
انگار که یک کوه ، سفر کرده از این دشت
آنقدر که خالی شده ، بعد از تو جهانم …
کنار پنجره یک جفت چشم بارانی
نشسته اند به یک انتظار طولانی
لطف کن پیش من از دلبر و معشوق نگو
پیش یک آدم معلول نباید بدوی …
مانند هوای شهر تهران شده ام…
باران زده ای که همچنان آلودست…!!!
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺷﻮ،ﺷﺎﻋﺮﺗﺮﻡ ﻛﻦ باز
ﺟﻤﺸﻴﺪ ﺷﻮ ﺗﺎ ﺩﻟﺒﺮﺕ ﺑﺎﺷﻢ!
ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻦ،ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻢ
ﺳﻴﮕﺎﺭِ ﺩﺍﺋﻢ ﺑﺮ ﻟﺒﺖ ﺑﺎﺷﻢ
حالِ من مثل یتیمی ست که هنگام دعا
به فرازِ ” باَبی اَنْتَ وَ اُمّی” برسد
گویند چرا ، تو دل بدیشان دادی
والله ، که من ندادم ایشان بردند
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای مو های تو گم کرد خداوندش را
درد میکشم
از رفتنت…
و هنرم
بغض کردن و گریه نکردن است!
ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد
بر شــانــه بـیفشــان و مــزن شـانـه بــه مـویـت
بـگــذار حـســادت بــکنـد شــانـه بــه شـانــه !
من سوالم،پر پرسیدن و بی هیچ جواب
مردهشورِ شب و روزِ من و این حالِ خراب